hasti


سگ بفهمه دوسش داری باوفا میشه.
آدم بفهمه دوسش داری هار میشه

حس میکنه ام گم شده ام. . .
امّا تلخ تر اینکه ، کسی دنبالم هم نمی گردد . . .
::
::

الان که کلی حرف واسه گفتن داریم دیگه زنگ انشایی نداریم . . .
::
::

هی لعنتی ، میخواهم توصیفت کنم :
خیاط نبودی اما خوب وصله های جور واجور به من زدی !
آشپز نبودی اما چه آش چربی برایم پختی !
کفاش نبودی اما چه به اندازه ، کفش رفتنم را دوختی !
و من دیوانه نبودم . . .
::
::

خیابان چقدر سبز شده است از روزی که مرا کاشت و با دیگری رفت . . .

::
::
توضیح نمی خواهد !
تمام خواهش من یک جمله کوتاه است :
دلی که به تو سپرده ام ، به غم مسپار . . .
::
::
چند روز است دائم به زیر دل ات فکرمیکنم . . . !
خوشی ها دقیقآ کجایش زدند ؟
که راحت قید همه چیز را زدی !؟
::
::
هراس یعنی :
من باشم !
تو باشی !
ولی حرفی برای گفتن نباشد !
و من چقدر پر از هراسم امروز . . .
::
::
غم دنیاست ، وقتی عشقت دور از اینجاست ، وقتی دل بی رمق و خسته و تنهاست
غم دنیاست ، دل آدم بشه حساس ، وقتی عشقت تو دلش نباشه احساس . . .
::
::
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ . . .
من ﺑﻪ عقد ﻏﻢ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻡ . . .
ﺧﯿﻠﯽ دیر ﺁﻣﺪﯼ !
خیلی دیر . . .
::
::
انگار حرف “ ر ” اضافس !
به هر کس گفتم درکم کن ، دکم کرد . . .
::
::
هر روز صفحه ی نیازمندیها را زیر و رو می کنم !
میدانم بالاخره یک روز به من لعنتی نیاز پیدا می کنی . . .
::
::
از وقتی تو رفتی ، آینده هیچ
وقت نیامد که هیچ
گذشته هم هیچ وقت نگذشت . . .


ادامه مطلب